عبدالرزاق گورنا، نویسندهی تانزانیایی و برندهی جایزهی نوبل ادبیات، با نثری آرام و عمیق، داستانهایی از تبعید، مهاجرت و جستجوی هویت را روایت میکند. رمان «سرقت» (Theft)، یکی از برجستهترین آثار او که اکنون با ترجمهی روان اسماعیل یزدانپور به فارسی در دسترس است، نمونهی کاملی از این هنر داستانگویی است. این رمان تنها داستان یک دزدی ساده نیست، بلکه کاوشی عمیق در مفهوم از دست دادن است؛ از دست دادن خانه، تاریخ، عشق و در نهایت، خود.
داستان از زبان رشید، مردی که در تبعید خودخواسته در انگلستان زندگی میکند، روایت میشود. او با بازگشت به خاطرات گذشته، ما را به دوران کودکی و جوانیاش در یک شهر ساحلی در آفریقای شرقی میبرد. رشید در خانهای بزرگ میشود که تحت سرپرستی یک مرد ثروتمند اما مرموز به نام «عمو» اداره میشود. این خانه، استعارهای از دنیای پسااستعماری است؛ فضایی پر از تنشهای پنهان، روابط پیچیده و رازهایی که آیندهی شخصیتها را شکل میدهد.
مفهوم «سرقت» در این رمان لایههای متعددی دارد. در سطح اول، سرقت یک چمدان است که زندگی رشید را دگرگون میکند. اما گورنا این مفهوم را به شکلی استادانه به سرقتهای بزرگتری پیوند میزند: سرقت تاریخ یک ملت توسط استعمارگران، سرقت هویت فردی در دنیایی که مدام در حال تغییر است و سرقت اعتماد در روابط انسانی. رشید خود را قربانی این سرقتها میبیند؛ از برادرش که عشقش را میدزدد تا دنیایی که فرصتهایش را از او دریغ میکند.
یکی از نقاط قوت رمان، شخصیتپردازیهای پیچیده و چندوجهی آن است. رشید شخصیتی منفعل و نظارهگر است که گویی زندگی از کنار او میگذرد. او در روابطش با دیگران، به ویژه با حنا، زنی که دوستش دارد، همواره در موضع ضعف قرار میگیرد. این انفعال، بازتابی از وضعیت انسانهایی است که کنترل سرنوشت خود را از دست دادهاند و در برابر نیروهای بزرگتر تاریخی و اجتماعی، ناتوان ماندهاند.
گورنا با نثری دقیق و بدون احساساتگرایی اضافی، به خواننده اجازه میدهد تا خود به عمق درد و رنج شخصیتها پی ببرد. او از توصیفات طولانی پرهیز میکند و در عوض، با دیالوگهای کوتاه و صحنههایی ظریف، دنیایی غنی و پر از معنا میسازد. خاطرات رشید، تکهتکه و غیرخطی هستند، درست مانند حافظهی انسانی که گذشته را نه به صورت یک داستان منسجم، بلکه به شکل تصاویری پراکنده به یاد میآورد. این سبک روایی، خواننده را در تجربهی درونی شخصیت اصلی شریک میکند و حس سرگشتگی و بیخانمانی او را ملموستر میسازد.
«سرقت» بیش از یک رمان، یک مرثیه برای دنیایی از دست رفته و تأملی در باب حافظه و هویت است. عبدالرزاق گورنا به ما نشان میدهد که چگونه بزرگترین سرقتها، آنهایی هستند که در درون ما اتفاق میافتند و زخمهایشان هرگز التیام نمییابند. این اثر، با ترجمهی دقیق اسماعیل یزدانپور، فرصتی مغتنم برای خوانندگان فارسیزبان است تا با یکی از مهمترین صداهای ادبیات معاصر جهان آشنا شوند و در داستان پیچیدهی رشید، بخشی از تجربیات انسانی مشترک را بازشناسند.