در دنیای امروز که هر جنبهای از زندگی ما میتواند به محتوایی برای شبکههای اجتماعی تبدیل شود، مطالعه نیز از این قاعده مستثنی نیست. پدیدهای به نام «کتابخوانی نمایشی» یا پرفورماتیو در حال ظهور است؛ عملی که در آن، خواندن کتاب کمتر به منظور کسب دانش یا لذت شخصی و بیشتر به عنوان ابزاری برای ساختن یک هویت خاص و نمایش آن به دیگران انجام میشود. دیگر کافی نیست که کتابی را بخوانید؛ باید دیده شوید که در حال خواندن آن هستید، آن هم کتابی «درست» و با جلدی «زیبا».
این روند، کتابها را به اکسسوریهای مد روز تبدیل کرده است. نویسندگانی مانند سالی رونی، اوتسا مشفق یا جوآن دیدیون، نه فقط به خاطر آثارشان، بلکه به عنوان نمادهایی از یک نوع روشنفکری «باحال» و خاص شناخته میشوند. داشتن کتابهای این نویسندگان روی میز قهوه یا حمل کردن آنها در کیفهای پارچهای از کتابفروشیهای معروف، به نوعی بیانیه هویتی تبدیل شده است. این دیگر فقط درباره محتوای کتاب نیست، بلکه درباره تصویری است که آن کتاب از شما به نمایش میگذارد. جلد کتاب، فونت آن، و حتی نحوه قرار گرفتن آن در کنار یک فنجان قهوه در یک عکس اینستاگرامی، همگی بخشی از این نمایش دقیق و حسابشده هستند.
پلتفرمهایی مانند اینستاگرام و تیکتاک (با هشتگ معروف #BookTok) به این پدیده دامن زدهاند. در این فضاها، ظاهر و زیباییشناسی حرف اول را میزند. یک عکس خوشترکیب از کتابی با طراحی جلد جذاب، به مراتب بیشتر از یک نقد عمیق و متنی لایک و توجه دریافت میکند. #BookTok، با وجود اینکه توانسته کتابهای زیادی را به پرفروشترینها تبدیل کند، اغلب بر جنبههای احساسی و بصری مطالعه تمرکز دارد تا تحلیل ادبی. این پلتفرمها فرهنگی را ترویج میدهد که در آن، «به نظر رسیدن» یک فرد کتابخوان، مهمتر از «بودن» آن است.
البته، ایده استفاده از کتاب برای نمایش پایگاه اجتماعی یا فکری، موضوع جدیدی نیست. در طول تاریخ، کتابخانههای بزرگ و مجلل همیشه نمادی از ثروت و دانش بودهاند. اما تفاوت اصلی در مقیاس و فوریت آن است. شبکههای اجتماعی این نمایش را از فضای خصوصی کتابخانهها به یک صحنه عمومی و جهانی منتقل کردهاند که در آن، هر کسی میتواند با خرید یک کتاب و گرفتن یک عکس، در این نمایش فرهنگی شرکت کند. این امر، مطالعه را از یک فعالیت عمیق و درونی به یک کالای مصرفی زودگذر تبدیل میکند که مانند هر مد دیگری، میآید و میرود.
سوال اصلی اینجاست که آیا کتابخوانی نمایشی به اصل مطالعه آسیب میزند؟ از یک سو، میتوان استدلال کرد که هر چیزی که مردم را به سمت کتاب و کتابفروشیها بکشاند، اتفاق مثبتی است. شاید کسی کتابی را برای عکس گرفتن بخرد، اما در نهایت آن را بخواند و لذت ببرد. اما از سوی دیگر، این خطر وجود دارد که ارزش واقعی ادبیات زیر سایه زیباییشناسی و برندسازی شخصی قرار گیرد. وقتی انتخاب کتاب بعدی ما بیشتر تحت تأثیر ترندهای تیکتاک باشد تا علاقه واقعی، آیا ماهیت اصلی مطالعه که همانا گفتگوی عمیق با یک متن است، از بین نمیرود؟ این روند، کتابها را به اشیائی بیجان تقلیل میدهد که هویت ما را فریاد میزنند، به جای آنکه فرصتی برای کشف و تحول درونی فراهم کنند. در نهایت، کتابخوانی نمایشی ما را با این پرسش مواجه میکند که در عصر دیجیتال، رابطه ما با دانش، فرهنگ و اصالت چگونه در حال تغییر است.