در دنیایی که ساختارهای قدرت، اغلب واقعیت را به نفع خود تعریف می‌کنند، «تخیل» چیزی فراتر از یک سرگرمی یا فرار از واقعیت است؛ این یک ابزار ضروری برای مقاومت سیاسی و خلق آینده‌ای متفاوت است. این ایده، هسته اصلی اندیشه‌های مینا سالامی، نویسنده و منتقد اجتماعی نیجریه‌ای-فنلاندی-سوئدی است. در گفت‌وگویی عمیق، سالامی به ما نشان می‌دهد که چگونه بازپس‌گیری قدرت تخیل می‌تواند اولین گام برای برچیدن نظام‌های سرکوبگر باشد.

سالامی استدلال می‌کند که ما در جهانی زندگی می‌کنیم که تحت سلطه «دانش اروپامردسالار» (Europatriarchal knowledge) قرار دارد. این نظام فکری، که ریشه در تاریخ استعمار و مردسالاری دارد، تنها منطق، عینیت و عقلانیت را ارزشمند می‌داند و جنبه‌های حیاتی دیگر وجود انسان مانند احساسات، شهود، هنر و خرد بدنی را بی‌اعتبار می‌کند. این دانشِ تک‌بعدی، نه‌تنها دیدگاه‌های غیراروپایی و زنانه را به حاشیه رانده، بلکه توانایی جمعی ما برای تصور کردن راه‌های دیگر برای زندگی و سازماندهی جوامع را نیز محدود کرده است.

به گفته سالامی، وقتی سیستم حاکم به شما می‌گوید «هیچ جایگزینی وجود ندارد»، این بزرگترین دروغ سیاسی است. در این نقطه است که تخیل به یک نیروی انقلابی تبدیل می‌شود. تخیل به ما این امکان را می‌دهد که از مرزهای «آنچه هست» فراتر رویم و به «آنچه می‌تواند باشد» فکر کنیم. این توانایی برای دیدن جهانی عادلانه‌تر، برابرتر و آزادتر، پیش‌شرط هرگونه تغییر معنادار است. مقاومت سیاسی بدون تصور دنیایی که برای آن می‌جنگیم، بی‌معناست.

سالامی برای مقابله با این دانش محدودکننده، مفهوم «دانش شهوانی» (Sensuous Knowledge) را مطرح می‌کند. این رویکرد، یکپارچگی عقل و احساس، ذهن و بدن، و هنر و سیاست را می‌پذیرد. دانش شهوانی، خردی است که از طریق تمام حواس و تجربیات زیسته ما به دست می‌آید. این نوع دانش، جامع، فراگیر و رهایی‌بخش است، زیرا به ما اجازه می‌دهد تا با تمامیت وجود خود با جهان ارتباط برقرار کنیم و راه‌حل‌های خلاقانه‌تری برای مشکلات پیچیده بیابیم.

از این منظر، هنرمندان، نویسندگان و رویاپردازان صرفاً تزئین‌کنندگان جامعه نیستند، بلکه فعالان سیاسی خط مقدم هستند. آن‌ها با آثار خود، فضاهایی را برای تخیل جمعی می‌گشایند و به ما کمک می‌کنند تا واقعیت‌های جدیدی را متصور شویم. وقتی یک رمان، یک نقاشی یا یک قطعه موسیقی، ما را به جهانی دیگر می‌برد، در حال تمرین دادن عضله تخیل خود هستیم؛ عضله‌ای که برای مبارزه با بی‌عدالتی و ساختن آینده‌ای بهتر به آن نیاز داریم.

در نهایت، پیام مینا سالامی روشن است: برای تغییر جهان، ابتدا باید جرئت تصور آن را داشته باشیم. در عصری که ناامیدی و بدبینی سیاسی فراگیر شده، فراخوان او برای بازگشت به تخیل، یک استراتژی قدرتمند و امیدوارکننده است. این یک یادآوری است که رهایی، پیش از آنکه در خیابان‌ها به دست آید، در ذهن ما آغاز می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *