ترجمه، هنری است که مترجم را در مقام اولین و دقیق‌ترین خواننده یک اثر قرار می‌دهد. اما اگر مترجم تصمیم بگیرد که همزمان با خواننده، داستان را کشف کند و از خواندن ادامه متن خودداری ورزد، چه اتفاقی می‌افتد؟ این رویکردی است که سی. کی. اسکات مونکریف، اولین مترجم انگلیسی رمان عظیم «در جست‌وجوی زمان از دست رفته» مارسل پروست، در پیش گرفت. او جلد به جلد، بدون آنکه بداند در صفحات بعدی چه چیزی در انتظارش است، به ترجمه پرداخت. این روش که می‌توان آن را «ترجمه کور» نامید، تجربه‌ای منحصربه‌فرد و البته پرمخاطره است.

لیدیا دیویس، مترجم برجسته دیگری که خود نیز به ترجمه پروست پرداخته، این شیوه را مورد بررسی قرار می‌دهد. او اذعان می‌کند که این روش، مترجم را در جایگاه خواننده‌ای قرار می‌دهد که با هر جمله غافلگیر می‌شود و لذت کشف تدریجی داستان را تجربه می‌کند. وقتی مترجم نداند که یک شخصیت فرعی در آینده نقشی کلیدی ایفا خواهد کرد یا یک توصیف ساده، پیش‌درآمدی برای رویدادی بزرگ است، ترجمه‌اش طراوت و هیجان یک خوانش اولیه را حفظ می‌کند. این حس تعلیق و کشف، می‌تواند به نثری زنده و پویا منجر شود که گویی همزمان با نویسنده خلق می‌شود.

با این حال، این رویکرد شمشیر دولبه است. بزرگترین خطر، از دست دادن ظرایف و ارجاعات پنهان در متن است. پروست استاد ساختارهای پیچیده و جملات طولانی است که معنای کاملشان گاهی صدها صفحه بعد آشکار می‌شود. یک کلمه یا عبارت که در ابتدا بی‌اهمیت به نظر می‌رسد، ممکن است در جلدهای بعدی معنایی نمادین پیدا کند. مترجمی که پیش رو را نخوانده، ممکن است ترجمه‌ای را انتخاب کند که این ارتباط معنایی را در آینده قطع کند و به ساختار کلی اثر لطمه بزند. برای مثال، انتخاب یک معادل اشتباه برای یک نام یا یک ویژگی خاص، می‌تواند انسجام شخصیت‌پردازی را در طول هزاران صفحه مختل سازد.

در ایران نیز ترجمه این اثر سترگ، چالشی بزرگ برای مترجمان بوده است. مهدی سحابی، مترجم فقید، با صرف سال‌ها عمر خود، این شاهکار را به فارسی برگرداند و خوانندگان فارسی‌زبان را با دنیای پیچیده پروست آشنا کرد. این تلاش‌ها نشان می‌دهد که درک عمیق و تسلط بر کل اثر، تا چه حد برای ارائه یک ترجمه وفادارانه و دقیق ضروری است. مترجم در واقع معمار دوباره متن در زبانی دیگر است و یک معمار نمی‌تواند بدون داشتن نقشه کامل ساختمان، بنایی استوار بسازد.

در نهایت، گرچه روش اسکات مونکریف جسورانه و از نظر تئوری جذاب است، اما برای اثری چون «در جست‌وجوی زمان از دست رفته»، بیشتر به یک قمار ادبی شباهت دارد. شاید برای متون ساده‌تر بتوان چنین ریسکی کرد، اما در مواجهه با نبوغ پروست، بهترین رویکرد، غوطه‌ور شدن کامل در دنیای او، درک تمام زوایای پنهان آن و سپس آغاز فرآیند بازآفرینی آن در زبان مقصد است. ترجمه پروست نه یک دوی سرعت، بلکه یک ماراتن طاقت‌فرساست که نیازمند صبر، دانش و نگاهی جامع به کل مسیر است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *